مقاله بررسی و تبیین روایت «لابُدَّ لِلنّاسِ مِن أَمِیرٍ بَرٍّ أَ
مقاله بررسی و تبیین روایت «لابُدَّ لِلنّاسِ مِن أَمِیرٍ بَرٍّ أَو فاجِرٍ» تحت فایل ورد (word) دارای 37 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله بررسی و تبیین روایت «لابُدَّ لِلنّاسِ مِن أَمِیرٍ بَرٍّ أَو فاجِرٍ» تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله بررسی و تبیین روایت «لابُدَّ لِلنّاسِ مِن أَمِیرٍ بَرٍّ أَو فاجِرٍ» تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقدّمه
متن روایت
بررسی سندی روایات
بررسی سندی از طریق عام
بررسی سندی از طریق خاص
بررسی دلالی روایت
وجوه محتمل از معنای روایت
ارزیابی محتملات دلالی
نقد و بررسی برداشت اول از روایت
1 مشروعیت به معنای جواز، یعنی اباحه(مشروعیت اباحی).
2 مشروعیت به معنای استحباب (مشروعیت استحبابی).
3 مشروعیت به معنای وجوب (مشروعیت وجوبی).24
نقد و بررسی برداشت دوم از روایت
اشکالات وارده بر تفسیر دوم از روایت
ارزیابی روایت منقول از قصص الانبیاء
نقد و بررسی برداشت سوم از روایت
اثبات برداشت چهارم از روایت
نتیجهگیری
پینوشتها:
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله بررسی و تبیین روایت «لابُدَّ لِلنّاسِ مِن أَمِیرٍ بَرٍّ أَو فاجِرٍ» تحت فایل ورد (word)
نهج البلاغه، نسخه صبحى صالح، قم: انتشارات دارالهجره، بی تا
ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، بیروت: دارصادر، چ سوم،1414ق
ابی الحدیدمعتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیت ا;مرعشی،1404ق
طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین،تحقیقِ سید احمد حسینی،تهران، کتابفروشی مرتضوی، چ سوم،1420ق
حسینی، سید عبد الزهرا، مصادر نهجالبلاغه و أسانیده، بیروت، دارالزهراء، چ چهارم، 1367ش
حرعاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه،قم، موسسه ال البیت،1409ق
حلی، حسن بن یوسف،رجال العلامه(خلاصه الحلی)،قم، دارالذخائر،1411ق
جزائری، سید نعمت الله، قصص الانبیاء، قم، کتابخانه آیت الله مرعشى، 1404 ه ق
صدر، محمد باقر، بحوث فی شرح عور الوثقی، قم، مجمع الشهید، چ دوم، 1408ق
ـــــ، دروس فی علم الاصول(الحلق الثانیه)، بیجا، دارالمنتظر، 1405ق
صدوق، محمّد بن على بن بابویه،عللالشرائع، قم، کتابفروشی داوری، بیتا
صفار، محمد بن حسن بن فروخ، بصائرالدرجات، قم، کتابخان آیت الله مرعشی،1404ه ق
العاملی، سید جعفر مرتضی، ولای الفقیه فی مقبول عمربن حنظله، بیروت، دارالسیره، چ دوم، 1421ق
کلینی،محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چ چهارم،1407ق
فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، مصحح: مهدى مخزومى و ابراهیم سامرائى، قم، نشرهجرت،چ دوم،1410
القفاری، ناصر بن عبد الله بن علی، أصول مذهب الشیعه الإمامیه الإثنی عشریه – عرض ونقد -، بیجا، بی نا، 1414ق، ج2،ص794
مجلسی،محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، بی تا
مروج، سید محمدجعفر، منتهىالدرای، بی جا، دارالکتب جزائری،1415ق
مفید(محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرف حجج الله علی العباد، ترجمه رسولى محلاتى، قم، کنگر شیخ مفید،1413ق
نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام،تحقیقِ عباس قوچانی، بیروت، داراحیاءالتراث العربی،چ هفتم، بی تا
یزدى، سید محمد کاظم طباطبایى، حاشی المکاسب، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چ اول،1410 ه ق
چکیده
زندگى اجتماعی انسانها، در درون نظام سیاسى و حکومت شکل مىگیرد و عملاً تصور زندگى بدون حکومت مشکل است. به همین جهت، اندیشمندان همواره حکومت را به عنوان یک ضرورت اجتماعى تلقی نمودهاند؛ این یک ضرورت حکم عقلی است و آنچه از روایات شریفه در این زمینه وارد شده، ارشاد و مؤید همین حکم عقلی است. از جمله روایات در باب ضرورت حکومت، بیان امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه است که در مقابل خوارج افراطى، که شعار «لاحکم الا لله؛ جز حکم خدا، حکمى نیست» سر مىدادند و بر نفى وجود هر نوع حکومت در جامعه اسلامى تاکید داشتند، فرمود: «انّه لابُدَّ للنّاسِ مِن امِیرٍ بَرٍ اَو فاجِرٍ;؛ مردم به ضرورت، باید حاکمى داشته باشند، نیکوکار باشد و یا بدکار.» از آنجا که در این بیان، حاکم عادل و فاجر در عرض یکدیگر قرار گرفتهاند، تفاسیر متعددی از آن ارائه شده است. این مقاله، با رویکرد نظرى و روش تحلیلى، این روایت را مورد ارزیابی قرار داده، تساوی عادل و فاجر در تصدی حکومت را صرفاً تأکیدی بر اصل ضرورت حکومت در جامعه میداند
کلیدواژهها: حکومت، روایت موثوق الصدور، حاکم عادل، حاکم فاجر
مقدّمه
انسان از یک سو براساس فطرتش1 خداجو و عبودیت و بندگی خدا را میپذیرد و از سوی دیگر، براساس طبیعتش2 مستخدم دیگران است. و از آنجایی که از بدو خلقت، خود را بینیاز از سایر هم نوعان نمیداند، به سمت زندگی جمعی و تشکیل جامعه سوق مییابد. روشن است که اگر زندگی جمعی، دارای نظم و قانونی درست نباشد، تزاحم، درگیری و هرج، مرج و فساد، آن را نابود خواهد ساخت. بنابراین، باید نظمی حاکم باشد تا هیچکس خود را بر دیگری تحمیل نکند. برقراری نظم در جامع انسانی، ناگزیر از دو چیز است
الف. قانونی که براساس آن، افراد انسانی بتوانند به زندگی خود ادامه دهند. بر اساس اندیش صحیح اسلامی، چنین قانونی جز خاستگاهی الهی نمیتواند داشته باشد
ب. وجود ناظم و مجری قانون که به اصطلاح به آن «حاکم»، و ساختار مسئول این امر را «حکومت» گویند
همواره در قرون متمادی بحث از نیاز به قانون و حکومت، نوع، و منشأ آن دو، مورد توجه اندیشمندان بوده است. البته این نوع مباحث، نظریات متعددی را نیز به دنبال داشته است. در این میان، بحث از اصل نیاز به حکومت تقریباً مورد اتفاق تمام اندیشمندان میباشد. اما سئوالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا «ضرورت حکومت»، میتواند توجیهگر نوع حکومت و شخص حاکم باشد. به بیان دیگر، آیا میتوان گفت: چون جامع بشری نیازمند حکومت است، آنچه مهم و اساسی است، وجود حکومت است؛ فارغ از اینکه حاکم چه کسی و یا حکومت چه شکلی باشد؟
ممکن است با استناد به روایت معروف امیرالمؤمنین(ع) «; لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ;»،3 پاسخ به این پرسش مثبت تلقی باشد. و چون چنین برداشتی در نگرش اسلامی مردود است، اصل روایت نیز به جهت مخالفت و تعارض با مسلّمات شیعه، کنار گذاشته شود. از اینرو، لازم است وجوه محتمل از این روایت، مورد بررسی و تبیین قرار گرفته، معنا و مقصود صحیح از آن استخراج شود. بدین منظور، لازم است ابتدا از لحاظ سندی این روایت بررسی و سپس، به محتملات دلالی آن پرداخته شده، معنای صحیح آن روشن شود
متن روایت
این روایت، به سه صورت از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است. ابتدا لازم است هر سه نقل، که تفاوتهایی با یکدیگر دارند، بیان شده و از لحاظ سندی و دلالی مورد ارزیابی قرار گیرند
1 روایت اول
و من کلام له(ع) فی الخوارج، لما سمع قولهم «لاحکم إلا لله» قَالَ علیه السلام: کَلِمَهُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ نَعَمْ إِنَّهُ لَاحُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَکِنَّ هَؤُلَاءِ یَقُولُونَ لَا إِمْرَهَ إِلَّا لِلَّهِ وَ إِنَّهُ لَابُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِرُ وَ یُبَلِّغُ اللَّهُ فِیهَا الْأَجَلَ وَ یُجْمَعُ بِهِ الْفَیْءُ وَ یُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ یُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِیِّ حَتَّى یَسْتَرِیحَ بَرٌّ وَ یُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ
سخن حقّى است که از آن باطلى اراده شده. آرى، حکم جز از آن خدا نیست، ولى اینان مىگویند که امارت و حکومت ویژه خداوند است و بس، و حال آنکه، چارهای برای مردم از وجود فرمانروا و امیر نیست، خواه (این امیر) نیکوکار5 و خواه بدکار باشد.(فرمانروایی)که در حکومت آن فرمانروا، شخص با ایمان، اعمال(صالح)خود را انجام میدهد و شخص کافر از دنیایش بهرهمند میگردد و خداوند (به وسیل برقراری امنیت اجتماعی)، عمرها را طولانی میگرداند، غنائم جمع گردیده، با دشمنان جهاد میشود، راهها امن گردیده وحق ضعیف از قوی گرفته میشود، تا اینکه حاکم نیکوکار از ناخوشیهای دنیا آسوده گردد و اهل دنیا از فاجر آسوده گردند»
2 روایت دوم
در نقل دیگر چنین آمده است؛ لَمَّا سَمِعَ تَحْکِیمَهُمْ قَالَ: حُکْمَ اللَّهِ أَنْتَظِرُ فِیکُمْ وَ قَالَ أَمَّا الْإِمْرَهُ الْبَرَّهُ فَیَعْمَلُ فِیهَا التَّقِیُّ وَ أَمَّا الْإِمْرَهُ الْفَاجِرَهُ فَیَتَمَتَّعُ فِیهَا الشَّقِیُّ إِلَى أَنْ تَنْقَطِعَ مُدَّتُهُ وَ تُدْرِکَهُ مَنِیَّتُهُ
چون سخن ایشان را در باب حکمیت شنید، فرمودند: حکم خدا را درباره شما انتظار مىکشم. در حکومتى که نیکان بر سر کار باشند، پرهیزگار به طاعت حق مشغول است و در حکومت امیر ظالم، بدکردار از زندگى بهرهمند میشود. تا زمان هر یک به پایان آید و مرگش فرا رسد
3 روایت سوم
وَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ عَلِیٌّ(ع): لَاأَرَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ إِلَّا ظَاهِرِینَ عَلَیْکُمْ بِتَفَرُّقِکُمْ عَنِ حَقِّکُمْ، واجْتِمَاعِهِمْ عَلَى بَاطِلِهِمْ، فَإِذَا کَانَ عَلَیْکُمْ إِمَامٌ یَعْدِلُ فِی الرَّعِیَّهِ، وَ یَقْسِمُ بِالسَّوِیَّهِ، فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا فَإِنَّ النَّاسَ لَایُصْلِحُهُمْ إِلَّا إِمَامٌ بَرُّ أَوْ فَاجِرٌ. فَإِنْ کَانَ بَرّاً فَلِلرَّاعِی وَ الرَّعِیَّهِ، وَ إِنْ کَانَ فَاجِراً عَبَدَ الْمُؤْمِنُ رَبَّهُ فِیهَا، وَ عَمِلَ فِیهَا الْفَاجِرُ إِلَى أَجَلِهِ
عبدالله بن حارث سلیمان از پدرش نقل میکند که امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: معتقدم، به خاطر همین ناهماهنگی و سستی شما در حق، بر شما غلبه خواهند کرد. این پیروزی به خاطر همبستگی و همدلی آنها بر باطل است. پس چون در میان شما امامی است که به عدالت با مردم برخورد میکند و در تقسیم منابع تساوی را رعایت میکند، به حرفش گوش دهید و از او اطاعت نمایید؛ زیرا امور مردم اصلاح نمیشود، مگر به واسط یک امام و رهبر، اعم از اینکه عادل باشد و یا فاجر. پس اگر نیکوکار بود، هم به نفع رهبر است و هم به نفع مردم. و اگر بد کردار بود، مؤمن در (سای امنیت به وجود آمده)، بندگی خدا را میکند و فاجر نیز تا هنگامی که حکومتش زائل شود، به کار خود ادامه خواهد داد
بررسی سندی روایات
روایت اول و دوم
در باره روایت اول و دوم باید گفت: با توجه به اینکه این حدیث شریف در نهج البلاغه آمده است و مرحوم سید رضی آن را به صورت مرسل بیان نمودهاند، لازم است ابتدا شبهه عدم سندیت، و به بیان دیگر، ضعف سندی آن بررسی شود. در این رابطه، باید به دو طریق عام (بحث سندی کل نهج البلاغه)، و خاص (بحث سندی خاص این روایت)، بحث کرد؛
بررسی سندی از طریق عام
در این روش، با اثبات صحت استناد کل نهج البلاغه به امیرالمؤمنین(ع)، روایت مورد بحث نیز به عنوان یکی از مصادیق نهجالبلاغه قابل استدلال میگردد
در این زمینه باید گفت
1 با توجه به جلالت شأن و وثاقت مرحوم سید رضی، این احتمال که ایشان ترواشات ذهنی خود را به عنوان کلام امیرالمؤمنین(ع)، بیان کرده باشند، به هیچ وجه درست نیست.8 از اینرو، این ادعا، که عبارات نهج البلاغه بیان شخص سید رضی باشد، بیوجه است. علاوه بر اینکه، سند بسیاری از بیانات نهج البلاغه، به پیش از زمان مرحوم سید رضی باز میگردد و از شهرت روایی برخوردار است
2 اکثر مطالب نهج البلاغه، بیانگر حکم تعبدی نیست تا لزوم اتصال سندی را اقتضاء نماید. غالب خطبهها و نامهها و کلمات قصار نهجالبلاغه، بلکه اکثر قریب به اتفاق آن، مطالبى مستدل و یا در خور استدلالهاى منطقى است. بنابراین، نیازى به سلسله اسناد به عنوان مباحث تعبّدى ندارد؛ زیرا بخش عظیمى از آن درباره معارف اعتقادى، مبدأ و معاد، صفات خداوند، دلایل عظمت قرآن و پیامبر اسلام(ص) و مانند آن است
بخش دیگرى از آن، درباره مواعظ و نصایح و درسهاى عبرت در زندگى امّتهاى پیشین و آیین کشوردارى، زندگى اجتماعى، آداب جهاد و امثال آن است. اینها هم عموماً مطالبى منطقى و مستدل یا قابل استدلال است. به نظر میرسد، روایت مورد بحث نیز در این دسته از بیانات امیرالمؤمنین(ع) جای میگیرد
3 بیانات منسوب به امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه، آن قدر در نهایت اعجاز، فصاحت و بلاغت بیان شده است که احتمال صدور آن از غیر معصوم(ع) در نهایت بُعد بوده و تا به حال نیز نظیر آن نیامده است تا سندی بر قوت این احتمال باشد
بررسی سندی از طریق خاص
با توجه به آنچه گذشت، استدلال به روایت مزبور بلامانع است، اما برای اطمینان و وثاقت بیشتر به صحت صدور این روایت از طریق خاص نیز صحت صدور آن را مورد ارزیابی قرار میدهیم
لازم به یادآوری است، هر چند روایت مورد بحث، به طرق مختلف قبل از مرحوم سید رضی نقل شده است،11 اما با این وجود نمیتوان از طریق وثاقت روایان، صحت سندی آن را اثبات نمود. بنابراین، در این زمینه بررسی روایات دیگری، که با همین مضمون از معصومینƒ(ع) وارد شده، ضروری است تا از این جهت ضعف سندی آن جبران شود
توضیح آنکه، در اثبات حجیت یک روایت، دو مبنا وجود دارد
الف، دلیل بر حجیت خبر واحد و یا یک روایت، آی نبأ میباشد. در این صورت، برای حجیت یک روایت و صحت استناد به آن، باید عدالت تمامی روایان روایت احراز شود
ب دلیل بر حجیت روایت و یا خبر واحد، سیره و بناء عقلاست. در این صورت، برای صحت استناد به یک روایت و یا خبر واحد، هرچند عدالت روات حدیث برای ما احراز نشود، کافی است اطمینان به صدور روایت برای ما حاصل شود.12 اگر نتوان برای یک روایت از لحاظ سندی، سند محکمی ارائه کرد، اما به نظر میرسد اگر بتوان، قرائنی اقامه کرد که دال بر موثوق الصدور بودن روایتی باشد، استدلال به آن کافی است. در نتیجه، آن روایت حجت خواهد بود
سه روایت زیر، از جمله روایاتی هستند که از لحاظ سندی تام، و از حیث مضمون مشابه روایت مورد بحث میباشند
1 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: لَایَصْلُحُ النَّاسُ إِلَّا بِإِمَامٍ وَ لَاتَصْلُحُ الْأَرْضُ إِلَّا بِذَلِک. به سند صحیح،13 از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: «امور مردم اصلاح نمیشود، مگر به واسطه پیشوا و رهبری و جز به وسیل او زمین به سمت آبادانی پیش نمیرود.»
2 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع)، قَالَ: «لَایَصْلُحُ النَّاسَ إِلَّا إِمَامٌ عَادِلٌ وَ إِمَامٌ فَاجِرٌ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ قَالَ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ؛15 به سند موثق،16 امام صادق(ع) فرمودند: امور مردم را اصلاح نمیکند، مگر پیشوای عادل و یا پیشوای بدکار، خدواند میفرماید: (برخی از) آنان را پیشوایانی قرار دادیم که در سای فرامین ما، مردم را هدایت میکنند و (برخی دیگر) را امامانی قراردادیم که در سای تبعیت از امیال خویش، مردم را به سوی دوزخ سوق میدهند.»
از تمثیل امام(ع) به کلام خداوند متعال، چنین به دست میآید که مراد از «اصلاح» در این بیان، اصلاح امور مادی است. تنها حصول اصلاح معنوی، در سای رهبری امامی، که عادل نیست، غیر ممکن مینماید
کلمات کلیدی :